رایحهی مطبوع غمی بزرگ بر فراز زمین قرار گرفته
تلی از دود بالا میرود و با آسمان سربی در میآمیزد
مردی دراز کشیده و رویای زمینهای سبز و رودخانهها را میبیند
اما در صبحی از خواب بیدار میشود که هیچ دلیلی برای بیدار شدن ندارد.
او با خاطرهای از بهشتی گمشده گیر افتاده
نمیتواند دقیق بگوید، [که] در جوانیش بوده یا در رویا
برای همیشه به دنیایی که مرده زنجیر شده
این کافی نیست، این کافی نیست
از وحشت خونش یخ زده و لخته شده بود
زانوهایش میلرزید و تا شب از پا درآمده بود
در لحظه [اقرار به] حقیقت دستانش سست شده بود
گامهایش متزلزل شده بود.
یک دنیا، یک روح
زمان میگذرد، رود حرکت میکند
و او با رود از عشق گمشده و ایثار سخن میگوید
و جوابهایی خاموش که جلب توجه میکنند
تیره و طوفانی به دریایی روغنی روانه میشوند
علامتی شوم از آنچه که قرار است بشود.
بادی ست بلاانقطاع که در سرار این شب میوزد
و در چشمم گرد و خاک رفته که دیدم را کور میکند
و سکوتی که بسیار رساتر از کلام سخن میگوید:
از عهدهای شکسته شده.
بنجامین پیر ترین و بد اخلاق ترین حیوان مزرعه بود . به ندرت حرف میزد و وقتی هم می زد معمولن سخنش از روی کنایه و عیب جویی بود. _ مثلن می گفت خداوند به او دم داده که مگس ها را از خود دور براند ، اما ترجیح میداد که نه دمی داشت و نه مگس هایی وجود داشت.
در میان حیوانات مزرعه تنها حیوانی بود که هیچ وقت نمی خندید اگر علتش را می پرسیدند،می گفت چیز خنده داری نمی بیند
مزرعه حیوانات جورج اورول ترجمه همایون نوراحمد
سلام و درود
دوستانی که علاقه به داشتن یک گروه موسیقی دارن میتونن بهم ایمیل بدن شرایط خاصی هم نداره ساز بلد باشی مبتدی و حرفه ای مهم نیست یا هر هنری که داری و فکر میکنی به درد موسیقی میخوره
منتظرتونم